اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۳۹:۱۴
اذان ظهر ۱۲:۰۲:۳۱
اذان مغرب ۱۹:۰۹:۴۰
طلوع آفتاب ۰۵:۱۳:۰۹
غروب آفتاب ۱۸:۵۰:۲۱
نیمه شب ۲۳:۱۵:۱۷
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۱/۱۰/۱۰ - ۰۸:۰۴

دومین شب شعر انقلاب برگزار شد/ شاعرانی انقلابی که همراه مردمند

دومین شب از شب‌های شعر انقلاب با حضور عباس‌براتی‌پور، میلاد عرفانپور، یوسفعلی میرشکاک، محمدعلی بهمنی برگزار شد.

دومین شب شعر انقلاب برگزار شد/ شاعرانی انقلابی که همراه مردمند
به گزارش «سراج24» دومین شب از شب‌های شعر انقلاب ساعت 18 شنبه 9 دی ماه در محل تالار اندیشه با حضور بیش از 35 تن از شاعران انقلاب برگزارشد. در این شب شعر نخست فیلمی مستند درباره شعر و نگاه «قیصر امین‌پور» پخش شد و سپس سعید بیابانکی به عنوان مجری برنامه از عباس‌براتی‌پور شاعران اهل بیت‌(ع) دعوت کرد که به شعر خوانی بپردازد و وی شعری که تقدیم قیصر امین‌پور کرد را در آغاز خواند. با او که با لاله‌ها تفاهم داشت مهربان بود و درد مردم داشت گرچه در دل ز درد می‌نالید باز در کنج لب تبسم داشت عباس براتی‌پور در شعر دیگر با گرامی‌داشت حماسه 9 دی شعر «حماسه بشکوه» را خواند. تیره شد آسمان ، زمین آوار فتنه بارید از در و دیوار روز خونبار ظهر عاشورا روز اندوه عترت اطهار سوگواران همه به سوز و گداز سینه‌ها از غم و محن سرشار بر سر و سینه می زدند از غم می کشیدند ناله از دل زار ناگهان خیل بی خبر زخدا جیره خواران پست، استکبار خصم آورده بود مشتی خام به خیابان و کوچه و بازار تا به مکر و حیل بیاشوبند خاطر مردم و دهند آزار پایکوبان و کف زنان بی شرم پیروان یزید بد کردار شاعر دیگر که توسط بیابانکی دعوت شد میلاد عرفان‌پور شاعر «عاشق نشدی و گرنه می‌فهمیدی پاییز بهاری ست که عاشق شده است» بود که عرفان پور شعر به دست غیر مباد امید‌واری ما را برای شاعران انتخاب کرد. دست غیر مباد امید‌واری ما نیامده است به جز ما کسی یاری ما به دوش نعش جوان بردیم ندید کسی اشک سوگواری ما میلاد‌ عرفانپور: با دشمن خویشیم دمادم در جنگ او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ ما رود مدامیم، بگویید به تیغ ما شیشه عطریم بکوبید به سنگ ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من ای حسرت روزهای شیرین در من بی مهری انسان معاصر در توست تنهایی انسان نخستین در من شاعری دیگر که با تشویق حضار شعرش را خواند یوسفعلی میرشکاک بود. کیستم من بنده ای از بندگان مرتضی قطره ای از بحر نا پیدا کران مرتضی سایه وار افتاده ام بر آستان مرتضی مدعی هر گز نمی فهمد زبان مرتضی باطن دین محمد بود جان مرتضی و بیابانکی با خواندن رباعی «دیشب باران قرار با پنجره داشت» قیصر امین‌پور از بیژن ارژن دعوت کرد تا شعرش را بخواند: دیشب باران قرار با پنجره داشت روبوسی آبدار با پنجره داشت یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد چک چک، چک چک، ... چکار با پنجره داشت. بیژن ارژن: فواره سکوت رنگ فواره سکوت رنگ فواره صدا فواره درخت آب فواره غم‌هایش را در درون خود می‌ریزد فواره کنار میدان ساعت‌ها شاعری دیگری که دعوت شد و مورد تشویق بسیار قرار گرفت «محمد‌علی بهمنی» بود. بهمنی: نتوان گفت که این قافله وا می‌ماند خسته و خفته از این خیل جدا می‌ماند این رهی نیست که از خاطره اش یاد کنید این سفر همره تاریخ به جا می‌ماند دانه و دام در این راه فراوان اما مرغ دل سیر ز هر دام رها می‌ماند میرسیم آخر و افسانه وا ماندن ما همچو داغی به دل حادثه ها می‌ماند بی صداتر ز سکوتیم ولی گاه خروش نعره ماست که در گوش شما می‌مانید بروید ای دل‎تان نیمه که در شیوه ما مرد با هر چه ستم هر چه بلا می‌ماند محمدعلی بهمنی: ناگهان دیدم که دورافتاده‌ام از همرهانم مانده با چشمان من دودی بجای دودمانم ناگهان آشفت کابوسی مرا از خواب کهفی دیدم آوخ قرنها راه است از من تا زمانم ناشناسی در عبور از سرزمین بی نشانی گرچه ویران خاکش اما آشنا با خشت جانم ها ... شناسم این همان شهر است شهر کودکی ها خود شکستم تک چراغ روشنش را با کمانم می شناسم این خیابان ها و این پس کوچه ها را بارها این دوستان بستند ره بر دشمنانم آن بهاری باغها و این زمستانی بیابان ز آسمان می پرسم آخر من کجای این جهانم ؟ سوز سردی می‌کشد شلاق و می چرخاند و من درد را حس می کنم در بند بند استخوانم می نشینم از زمین سرزمین بی گناهم مشت خاکی روی زخم خونفشانم می فشانم خیره بر خاکم که می بینم زکرت زخمهایم می‌شکوفد سرخ گلهایی شبیه دوستانم می زنم لبخند و برمی‌خیزم از خاک و بدینسان می‌شود آغاز فصل دیگری از داستانم
اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۶
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••